رژیا پرهام – تورنتو
به دخترک میگویم:
– ممنون که روز پنجشنبه قبل از رفتنت اونقدر مهربون بودی و گفتی که دلت میخواد من باشی، چون خیلی دوستم داری.
میخندد و میگوید:
You’re welcome, Razhia!
(خواهش میکنم، رژیا)
همچنان که پی بازیاش میرود میگوید:
You are the best!
(تو بهترینی!)
ذوقزدهام که اینقدر برایش خاص هستم و ترجیح میدهم بماند که صحبت کنیم. میگویم ممنون… و میپرسم:
– دیگه کی بهترینه؟
پر از انرژی و با خنده میگوید:
You, my mom, my daddy, my sister, all of my neighbors, and all the people around the world!
(تو، مادرم، پدرم، خواهرم، همهٔ همسایههامون و همهٔ آدمهای گوشه و کنار دنیا!)
منتظر هر جوابی هستم غیر این یکی که زیادی کلی و پرجمعیت است! به خودم غر میزنم که مجبوری از بچه سؤال بیجا بپرسی؟
دخترک نگاهم میکند و با همان لحن شاد اضافه میکند:
And you are still the best!
(ولی تو هنوز بهترینی!)
به او میخندم و توی دلم میگویم «بله خانوم میدونم، من و هفت، هشت میلیارد نفر دیگه همه با هم…»